اشعار آیینی

ساخت وبلاگ
باید این بار نگاهم به قلم خیره شود مستحقی است که باید به قسم خیره شود این چه سری است که ایوان تو دارد؟ آریچشم این طایفه باید به  کرم خیره شودتو قدیم الحسناتی و گدا وقت دعااشتباه است در آن لحظه به کم خیره شودیک قدم آمده ام، تو سه قدم آمده ایکار زائر اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 80 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 15:22

سلام بزرگواران، اگر مایل به تبادل ل&# اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 55 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 15:22

سلام دو تک بیتی بداهه محض ورزش ذهن و خالی نبودن عریضه ؛   ۱- دلخوش به این جراحت و این زخم کهنه ایم ما را زمانه چسب به هم میزند عزیز ۲- های دغدغه شعرهای من کجایی تو ضمیر مفرد غائب شدم حواست نیست...؟!   + نیما نجاری ; ۱۱:۱٧ ‎ب.ظ ; ۱۳٩٦ اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : عاشقانه, نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 39 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 15:22

یا خدا دست به دستان پیمبر داردیا علی جلوه ای از حضرت داور داردظاهرا کعبه حجاز است ولی در واقعیک عدد کعبه خدا در دل حیدر داردسالها منتظرت بود نمیدانستیمکعبه با دست تو میخواست ترک بردارداصل اسلام غدیر است گواهش زهرادشمنت نیز به این مسئله باور دارداسدا اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 64 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 15:22

السلام علیک یا سیدالشهدا... رفقا اولین شعر محرمی امسالمو گفتم، دعا کنید بذارن بنویسم ؛ میخواستم بال و پرت را پس بگیرماز زیر دست و پا سرت را پس بگیرماز زیر نعل اسب ها میخواستم تاچسبیده های پیکرت را پس بگیرمصد بار مردم تا توانستم کمی ازانگشتِ در انگشت اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 54 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 15:22

غزل مثنوی مولا علی "ع" ؛ عالم فدای یک سر موی تو یاعلی منظومه ی تمام نمای خدا علی عادت به سجده سمت نجف دارد این سرم "أصبحت زائرا لک یا..." مرتضی علی از قندهای صحن نجف میشود مدام سوهان پزی حوالی مشهد بنا علی ای باب علم…باب بشر…ای ابوتراب پا تا به سر خدایی و سرتا به پا علی باید که از بنای تو معبد درست کرد وقتی خدا نشانده به جایش تو را علی سردار بی زره…سپه یک تنه…امیر فرماندهی کل قوا…لافتی…علی آیا رکو اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : امیرالمومنین, نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 137 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 18:00

یک شب دلم عجیب برای حرم گرفت یک شب که از تمامی عالم دلم گرفت دیگر دل و دماغ نوشتن نداشتم تا که دعای نیمه شب مادرم گرفت از شش جهت، تمام جهان در رکوع عشق هر اصل، پیش اصل علی در فروع عشق دارم دخیل پنجره فولاد میشوم آقا سلام ... سلام و یعنی شروع عشق از کینه های خویش سری بر نتافتند پشت سرت چه خدعه ها که نبافتند آقا ! فدای لحظه ی شیب الخضیبی ات ای کعبه ای که فرق سرت را شکافتند ماه مبارک است چرا غم گر اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : شعرشهادت, نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 1158 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:17

این ترکیب رو با کمک آقا سید صادق نوشتم ؛ اینجا عجیب طعم هوا فرق میکند اصلا نبات شهرشما فرق میکند وقتیکه حج ما فقرا مشهد شماست یعنی که قبله ی فقرا فرق میکند قبرشما که جای خودش بین صحن ها حتی زیارت علما فرق میکند دارم مریض پنجره فولاد میشوم جنس شفای دست رضا فرق میکند اینجا دعا نکرده دعا مستجاب شد درصحن انقلاب دلم انقلاب شد از من مخواه صبرکنم با فراقتان جانم فدای گنبدوصحن و رواقتان دارد میان صحن ش اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : میلاد, نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 1044 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:17

غزل مثنوی بمناسبت عیدغدیر ؛ اسدالله چنان جلوه ی داور دارد کادمی شک به خدا بودن حیدر دارد کعبه که جای خودش سیزدهِ ماه شما بهتر آن بود زمین نیز ترک بردارد من نمک گیر توام رزق مرا میدهی و شاعر از دست شما لطف مکرر دارد صاحبم هستی و شهرنجفت خانه ی من خانه از لطف شما اینهمه نوکر دارد مثنوی آمده هی دور سرم میچرخد باز این شعر ندانم که چه در سر دارد ؛ "أنت خیرالبشر" ای حضرت خورشید، علی "من أبی قد کفر" ای اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : مثنوی, نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 1607 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:17

بازخوانی یک شعر ؛ درست لحظه ی آخر در این محل افتاد و قطره قطره ی احلی من العسل افتاد میان عرصه ی میدان عجیب غوغا شد مفاصل تن قاسم یکی یکی وا شد چقدر خون چکد از ریش ریش پیروهنت شکست گوشه ی ابرو...شکسته شد دهنت خمیدگی تنت کار نیزه ی خصم است اگر چه درد کمر بین ما دگر رسم است و ناگهان ز قفا تیغ آهنین خوردی ز نصفه های کمر خم شدی...زمین خوردی زتارهای گلویت مرا صدا زده ای چقدر در وسط صحنه دست و پا زده اشعار آیینی...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار آیینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nima-najaric بازدید : 1273 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:17